فرمت : ورد
تعداد صفحات : 5 صفحه
فرهنگ هویت
از واژه پر معنای ادبیات نوجوانی جوانی ، " هویت " است . معنای این عبارت همزمانی اغاز تامل تفکر درهویت خویش شروع نوجوانی است. پدیده بعدها سالهای جوانی صورت تکوین هویت بحران هویت ظاهر شود. لذا مهمترین سالهای زندگی یعنی دوران نوجوانی جوانی عرصه تجلی شکل گیری پاشیدگی هویت است.
هویت، احساس تعلق مجموعهای مادی معنوی است عناصر ان قبل شکل گرفتهاند. ” اگر امروز هریک ما بپرسند ”تو کیستی؟” (یعنی بخواهند شما هویت خود را برابر یک پرسش توضیح دهید)، هر یک پاسخی را برگرفته متاثر اصالت، ذهنیات، تربیت بافت فرهنگیمان است، بیان میداریم، جمله: ”من ایرانی هستم“، ”من تاجیک هستم“، من انسانم“، ”، ”من مدیرم“، ”من جوانم“، ”من اندیشمندم“، من یک بنده خدا مثل بقیه هستم“، امثالهم. حال ما کدام پاسخ را میدهیم چه اولویتی هریک را میگوییم همراه درک این نکته چه لحنی (افتخار، سرخوردگی، احترام، بیتفاوتی غیره) ان را بیان میداریم اینکه شرایط مکانی زمانی مختلف، کدام پاسخ را میدهیم، مجموع معرف هویت شخصی فرهنگی ما است.
از این منظر ، هویت فرهنگی، حول محورهایی همچون مرز جغرافیایی (سرزمین)، دین مذهب، باورها سنن فرهنگی، زبان مشترک تعریف میشود. اما قضیه همین جا ختم نمیشود. زاویهای دیگر، هویت تعیین میکند ”ما چه کارهایم“، ”از کجا امدهایم“، ”برای چه امدهایم”، ”چه نباید بکنیم“، ”چرا اینگونهایم“، ”به کجا خواهیم رفت“ ”به کجا باید برویم“. پاسخ افراد مختلف این پرسشها، متفاوت دارای سطوح مختلف است. وقتی این زاویه شخصیت افراد روبرو میشویم، مییابیم افراد دو گونهاند: یکی افراد ”ماموریتگرا“ دیگری افراد ”عادی“یا” اجتماعی روزمره“. افراد ماموریتگرا خود هویتی مستقل قائلند بر این باورند انجام ماموریت تحقق رسالتی خاص این جهان امدهاند باید تمام زندگی خود بکوشند وظیفهای را بر دوش دارند انجام برسانند. همین علت هرگونه سختی مرواتی را تحمل میکنند تمامی اقدامات فعالیتهای زندگی خود را حول محور ان ”ماموریت“ تعریف کرده شکل میدهند. همین علت چنین افرادی دارای خصایل ”رهبری“ ”قهرمانی“ هستند. اما مقابل، افراد عادی افرادی هستند مسیر رشدشان حرکت جامعه، تعیین کننده وضعیت انان فعالیتهایشان است. انان مسیر رودخانه جامعه حرکت میکنند ”چشمانداز“ ویژهای را زندگی خود قایل نیستند غالبا ضعیت انفعالی روزمرگی گرفتارند.
افراد مسیر رشد تکامل خود مرور متوجه ماموریت احتمالی خود میشوند. طبق مطالعات پژهشگران ، افرادی ماموریت خود را مکتوب میکنند ، 10 برابر موفقتر کسانی هستند فقط بطور ضمنی بر ماموریت خود واقفند ان را مکتوب نمیکنند، بعلاوه باز همین افراد دسته دوم، 10 برابر افرادی اصلا ماموریت مشخص شفافی خود ندارند چشمانداز خاصی زندگیشان متصور نیستند، موفقترند. بدین سبب، پرواضح است میزان اهمیت فرهنگی رشد تعالی فرد، بالتبع رشد جامعه، بسیار غیرقابلاغماض است، تعبیری میتوان ان را نقطه اغاز ح
یکشنبه 8 مهر 1397 ساعت 19:37